تألیفات حاج خدادوست منجزی

خاطرات و کراماتی از خاندان شیخ شوشتری-دلنوشته های یک مسافر-یک ماه و یازده ستاره و...

تألیفات حاج خدادوست منجزی

خاطرات و کراماتی از خاندان شیخ شوشتری-دلنوشته های یک مسافر-یک ماه و یازده ستاره و...

پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

قاسط55 ساله، مُقسِط52 ساله و کردوس50 ساله، فرزندان زُهیر ابن حارث(حرث) تغلَبی، ساکن کوفه و از تیرۀ تغلب که شاخه­ای از اعراب عدنانی است. این سه برادر از فرماندهان جنگهای امیرالمؤمنین، علی(ع) و از مجاهدان جنگهای جمل و صفین و نهروان بودند.

آنان مردانی فصیح و بلیغ، پاکباز و صبور، سوارکار و دلیر، فهیم و بصیر بودند. حدود بیست سال از حکومت امام علی(ع) گذشته بود. این سه برادر ولایت­ مدار همۀ جریانات را زیر نظر داشتند. بعد از شهادت مسلم و هانی ابن عروه، گویی نمک بر زخمشان پاشیده ­بودند! قرار و آرامش نداشتند.

وقتی چند گردان از کوفه راهی کربلا شد تا با فرزند پیامبر بجنگند، قاسط با برادرانش، مقسط و کردوس به شور نشست چون تطمیع و تهدید عبیداللّه ابن زیاد را تاب نمی ­آوردند و نمی­توانستند نسبت به امام زمانشان بی­ تفاوت باشند. پس تصمیم گرفتند، به کربلا بروند و امام حسین(ع) را یاری کنند. آنان با خانواده وداع و اسبان را به سوی کربلا هی کردند. روز چهارم یا پنجم محرّم به کربلا رسیدند و به امام و یارانش پیوستند. برخی کُتب زمان پیوستن آنان را شب عاشورا نوشته ­اند.

سرانجام صبح روز عاشورا سه برادر دوش به دوش هم ثابت­ قدم، بر دشمن تازیدند. آنان در بارش تیر دشمن بر زمین افتادند و دست در دست هم از کربلا پر کشیدند. سبکبار و رها، دشتهای دشمنی و نفاق را درنوردیدند و برای اثبات مظلومیّت امام حسین(ع)، به امضای خون بر صفحۀ خاک خشک کربلا، طومار خسّت و سختی و ستم را مهر باطل زدند.

زمانی که امام حسین(ع) در کربلا بود، عبیداللّه ابن زیاد به زحر ابن قیس دستور داد با پانصد سوار کنار پل فرات بایستد و از کوفیانی که قصد پیوستن به امام حسین(ع) را دارند، جلوگیری کند. عامر(عمّار) ابن ابی سلامه که قصدش پیوستن به امام در کربلا بود، به پل نزیک شد.

پسر قیس که او را می شناخت، گفت: می­دانم قصد یاری حسین ابن علی را داری. عامر(عمّار) بدون این که سخنی به زبان بیاورد، بر سواران ابن قیس حمله­ ور شد. سواران متفرّق شدند و او شجاعانه از پل گذشت و کسی جرأت نکرد که وی را دنبال کند.

عامر که از سربازان و یاران امام علی(ع) بود و در چندین جنگ همراه ایشان شمشیر زده بود، به امام حسین(ع) پیوست و روز عاشورا دلاورانه، جنگید و لباس سرخ شهادت را بر تن کرد.

روز عاشورای سال 61 هجری وقتی یاران اندک امام حسین(ع) در برابر سپاه سی و سه هزار نفری عمر سعد در کربلا روبه­رو شدند، سخنان امام در سرهای سرد و یخ­ زدۀ عمر سعد و لشکریانش اثری نداشت. عمر سعد اوّلین تیر را به سوی لشکر امام رها کرد و به دنبال آن یاران امام با یک هجوم عمومی، تیرباران شدند. در این عملیات که از ساعت 9 تا 9:30 دقیقه ادامه داشت، 52 تن از یاران سبز اباعبداللّه(ع) ردای سرخ شهادت پوشیدند که زندگینامۀ آنان را در این فصل می­ خوانید.

شهید اوّل: سلیمان ابن رَزین

سلیمان فرزند رَزین، جوانی35ساله، غلام امام حسین(ع) و اوّلین شهید نهضت آن بزرگوار بود. او جوانمردی رشید، زیباروی، مبارز، شیفتۀ اهل بیت، سخنران، ادیب، رازدار و شمشیرزنی دلاور بود.

ماه رمضان سال60 هجری نامه­های زیادی از طرف بزرگان بصره به امام رسید که متن همۀ آنها حاوی فداکاری در رکاب آن بزرگوار و بیزاری از حکومت یزید بود. اواخر همان ماه، امام با مشورت مسلم ابن عقیل نامه­ای به سلیمان داد و وی راهی بصره شد.

سلیمان و همسرش سوار بر دو اسب راهوار به بصره رسیدند. پرسان­ پرسان، منزل مسعود ابن عَمرو اَزدی را پیدا کردند. مسعود مخلصانه از میهمانان پذیرایی کرد. او شب به مسجد رفت و بزرگان بصره را از پیک امام آگاه کرد. روز بعد بزرگان بصره میهمان مسعود بودند. سلیمان نامۀ محرمانۀ امام را برای آنان خواند. همه قول دادند و نوشتند که آمادۀ پذیرایی و یاری از آن بزرگوار هستند.

الف) پیامبران و امامان شیعه: امامان شیعه، به ویژه امام سجّاد(ع) و امام محمّد باقر(ع)، شخصاً شاهد رویداد بزرگ عاشورا و حوادث قبل و بعد از آن بوده ­اند. هم­چنین حضرت آدم و حوا(ع)، حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی(ع)، حضرت اسماعیل(ع)، پیامبر اسلام، امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و ... با پیشگویی در مورد شهادت امام حسین(ع) در سرزمین کربلا سخن گفته­ اند.

امامان بعد از حضرت اباعبداللّه(ع) نیز با تفسیر و توضیح آن حادثۀ بزرگ، نکات مهمی را در قالب ادعیّه و زیارت نامه به ویژه زیارت ناحیّه مقدّسه، زیارت رجبیّه و زیارت عاشورا بیان کرده­ اند، که حقیقت تاریخی و عبرت­ آموز آن واقعۀ بزرگ را برای مسلمانان و آزادگان جهان روشن می­کند.

داستان «هفتاد و دو تن» زندگینامه­ای مختصر و کوتاه از امام حسین(ع) و یاران باوفای آن بزرگوار است. آنان که برای بصیرت و آگاهی مردم، جان و تن و خود را فدا کردند تا آیندگان با چشمی بینا و گوشی شنوا، آزاد فکر کنند و آزاده زندگی نمایند.

فرمانروایان زَر و زور آن دوران، می­خواستند با نادانی و نیرنگ مردم را فریب دهند. به این دلیل با ترس و طمع، چنان بر آنان تنگ گرفتند که اهل بیت پیامبر را «کافر و خارجی» پنداشتند و با آنها جنگیدند و از خداوند امید پاداش جهاد داشتند!

اگر معلّمان اسیر و بصیر و فهیم عاشورا، به ویژه حضرت زین­العابدین(ع) و حضرت زینب(س) نبودند، «کربلا در کربلا می­ماند» و فراموش می­شد. امام حسین(ع) و شهدا، کتاب زندگی و عقیده را با خون نوشتند و اُسرا با آه و اشک و صبر آن را تدریس کردند. آنان پیام­آور خطّ سرخ آل محمّد(ص) و علی(ع) بودند و محصول مکتب­شان باور سرخِ «کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلُّ اَرضٍ کَربَلا» است.

مجموعه داستانهای مستند در باره شهیدان روستاهای محمدی، دهلران و رودنی از بخش عقیلی ، شهرستان گتوند.


جهت دانلود کتاب فوق روی کلمه دریافت کلیک کنید.

دریافت