تألیفات حاج خدادوست منجزی

خاطرات و کراماتی از خاندان شیخ شوشتری-دلنوشته های یک مسافر-یک ماه و یازده ستاره و...

تألیفات حاج خدادوست منجزی

خاطرات و کراماتی از خاندان شیخ شوشتری-دلنوشته های یک مسافر-یک ماه و یازده ستاره و...

پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
پنجشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۰۷ ق.ظ

داستان شجاعت

زمانی که امام حسین(ع) در کربلا بود، عبیداللّه ابن زیاد به زحر ابن قیس دستور داد با پانصد سوار کنار پل فرات بایستد و از کوفیانی که قصد پیوستن به امام حسین(ع) را دارند، جلوگیری کند. عامر(عمّار) ابن ابی سلامه که قصدش پیوستن به امام در کربلا بود، به پل نزیک شد.

پسر قیس که او را می شناخت، گفت: می­دانم قصد یاری حسین ابن علی را داری. عامر(عمّار) بدون این که سخنی به زبان بیاورد، بر سواران ابن قیس حمله­ ور شد. سواران متفرّق شدند و او شجاعانه از پل گذشت و کسی جرأت نکرد که وی را دنبال کند.

عامر که از سربازان و یاران امام علی(ع) بود و در چندین جنگ همراه ایشان شمشیر زده بود، به امام حسین(ع) پیوست و روز عاشورا دلاورانه، جنگید و لباس سرخ شهادت را بر تن کرد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی